روش مبارزه ما تغییر کرد به صورت این که تا میتوانیم عبادت کنیم و مردم را به عبادت و مناجات با خدا دعوت کنیم.
میلاد آخرین ستاره آسمان اهل بیت(ع) حضرت حجت(ع) بر شما مبارک.
یا مهدی مدد
متن نظر:
شما هم دل خوشی داریدا آره اونا هم سایت هاشون مونده ما بیایم هک کنیم
www.entezar-javan.blogfa.com
این وبلاگمه
جواب من:
از طرف پسر علی(ع) به کاربر عزیز.
متشکر از نظر شما.والسلام
..............................
پسر علی(ع)
احمد بهزادی رفیع
بسم الله القاصم الجبارین
از امروز کار ما شروع میشه تا بریم با ضد اسلامیها بحث کنیم و سایتها و وبلاگهاشونو هک کنیم.
هر کس میخواد کمک کنه یک آموزش هک بنویسه یا بره سایت یا وبلاگ ضد اسلامی رو هک کنهبعدش بیاد توقسمت نظرها و اون سایتو که هک کرده بنویسه و آموزش هم همون جا بنویسه .
آرم گروه:
کلامى از امام حسین علیه السلام
حضرت امام حسین علیه السلام فرمود:از جدم رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود:هر که دوست دارد به سان من زیست کند،و به سان من بمیرد،و به بهشتى که پروردگارم مرا وعده داده در آید،باید على بن ابى طالب و فرزندان و خاندان پاک او را که پس از من پیشوایان هدایت و چراغهاى شبهاى تار ضلالتاند،دوست بدارد.زیرا آنان شما را از باب هدایت بیرون نبرده و در باب ضلالت در نمىآورند.
امام على بن ابیطالب علیه السلام ص 120
احمد رحمانى همدانى
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:اى على،جبرئیل علیه السلام مرا درباره تو خبرى داد که مایه روشنى چشم و شادى دلم شد،او به من گفت:اى محمد،خداوند به من فرموده :محمد را از سوى من سلام برسان و او را آگاه ساز که على پیشواى هدایت و چراغ تاریکیهاى ضلالت،و حجت بر اهل دنیاست،زیرا او صدیقاکبر و فاروق اعظم است ،و من به عزت خویش سوگند خوردهام که به آتش نبرم کسى را که او را دوست داشته و تسلیم او و اوصیاى پس از او باشد،و به بهشت در نیاورم کسى را که دست از ولایت و تسلیم در برابر او و اوصیاى پس از او برداشته باشد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت:اى محمد،پروردگارت تو را به دوستى و ولایت على بن ابى طالب فرمان مىدهد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:جبرئیل علیه السلام از سوى خداوند برگ سبزى از درخت آس برایم آورد که در آن به رنگ سپید نوشته بود:من دوستى على بن ابى طالب را بر آفریدگانم واجب نمودم،این را از جانب من به آنان برسان.
جبرئیل علیه السلام از میکائیل،او از اسرافیل،او از لوح،او از قلم،او از خداى عز و جل آورده است که:ولایة على بن ابى طالب حصنى،فمن دخل حصنى امن من عذابى«ولایت على بن ابى طالب دژ محکم من است،هر که بدان در آید از عذاب من ایمن باشد».
امام على بن ابیطالب علیه السلام ص 116
احمد رحمانى همدانى
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:اى على،جبرئیل علیه السلام مرا درباره تو خبرى داد که مایه روشنى چشم و شادى دلم شد،او به من گفت:اى محمد،خداوند به من فرموده :محمد را از سوى من سلام برسان و او را آگاه ساز که على پیشواى هدایت و چراغ تاریکیهاى ضلالت،و حجت بر اهل دنیاست،زیرا او صدیقاکبر و فاروق اعظم است ،و من به عزت خویش سوگند خوردهام که به آتش نبرم کسى را که او را دوست داشته و تسلیم او و اوصیاى پس از او باشد،و به بهشت در نیاورم کسى را که دست از ولایت و تسلیم در برابر او و اوصیاى پس از او برداشته باشد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:جبرئیل علیه السلام نزد من آمد و گفت:اى محمد،پروردگارت تو را به دوستى و ولایت على بن ابى طالب فرمان مىدهد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:جبرئیل علیه السلام از سوى خداوند برگ سبزى از درخت آس برایم آورد که در آن به رنگ سپید نوشته بود:من دوستى على بن ابى طالب را بر آفریدگانم واجب نمودم،این را از جانب من به آنان برسان.
جبرئیل علیه السلام از میکائیل،او از اسرافیل،او از لوح،او از قلم،او از خداى عز و جل آورده است که:ولایة على بن ابى طالب حصنى،فمن دخل حصنى امن من عذابى«ولایت على بن ابى طالب دژ محکم من است،هر که بدان در آید از عذاب من ایمن باشد».
امام على بن ابیطالب علیه السلام ص 116
احمد رحمانى همدانى
متن نظر:
با سلام
من به هیچ وجه سخن شما را در رابطه بااسلام آوردن حضرت امیر رضی الله عنه به عنوان اولین نفر که سنی ها آن را نفی می کنند قبول ندارم. چون سنی ها آن را بلا شک قبول دارند. ومیگویند اولین زن حضرت خدیجه واولین نوجوان حضرت علی واولین مرد حضرت ابوبکر بود. و این هیچ چیز از ارزش های حضرت امیر کم نمی کند و این فقط برای نشان دادن تاریخ است و بس .نه نعوذ بالله دشمنی با حضرت امیر و کم کردن مقام ایشان که استنباط بعضی شیعیان است . ممنون
....................
پاسخ من:
بسم الله القاصم الجبارین
اولا مرد نشانه جنسیت است نه نشانه سن و سال.
ثانیا اگر از نظر سن و سال هم در نظر بگیریم پدرم علی(ع) از نظر عقلی بالغ بودند.(احتیاج به توضیح ندارد)
ثالثا اگر اینطور باشد اولین پیرزن و پیرمرد که اسلام آورده که بوده است؟
رابعا شما به من جواب دهید پدرم علی(ع) زودتر اسلام آورد یا ابوبکر؟
منتظر جواب شما...والسلام
[2] 11) شرح ابن ابى الحدید ج 13 ص 200،جامع الصغیر سیوطى ج 2 ص 209 ش 5836
[3] 12) و کان له لحاف،لیس له لحاف غیره،و معه عائشة و کان رسول الله ینام بینى و بین عائشة لیس علینا ثلاثتنا لحاف غیره فاذا قام الى صلوة اللیل یحط بیده اللحاف من وسطه بینى و بین عائشة... فاخذتنى الحمى لیلة فاسهرتنى فسهر رسول الله لسهرى... (بحر الانوار ج 40 ص 2،سفینة البحار ج 2 ص 231)
صفحه37
سبقت در اسلام ایمان و هجرت
گفتیم شش ساله بود که به خانه پیامبر آمد و تحت کفالتش قرار گرفت.همه گاه همراه و همدم پیامبر بود از راه و روش او،از سخنان و برنامه زندگى او بهره بسیار گرفت و نظم و انضباط زندگى را از او آموخت.
او چنان با پیامبر مانوس شد که مىشد او را واجد همان روح و روان پیامبر دانست و الحق ارواح متجانس یکدیگر را جذب مىکنند و ارواح متخالف به دفع هم مىپردازند.على کوچک و خردسال است ولى روحى عظیم از سنخ روح نبوت در اوست.پیامبر خود در سخنى فرموده بود من و على از نورى واحد آفریده شدهایم.بدین سان هم خوئى و انس آن دو با یکدیگر امرى طبیعى بود.
ایمان او در کودکىرسول خدا صلى الله علیه و آله چهل ساله بود که به نبوت مبعوث شد و على در آن هنگام 10 سال بیشتر نداشت.رسول خدا صلى الله علیه و آله نبوتش را اظهار کرد.خدیجه همسر او بر اساس آشنائى با سوابقش دعوت او را پذیرا شد و على به عنوان دومین مؤمن بهپیامبر و نخستین او از گروه مردان این دعوت را پذیرا شد.
بدین سان او با فطرت توحید به دنیا آمد و هرگز به سوى بت روى نیاورد و هیچگاه به بتى سجده نکرد. در ایمان هم بر دیگران پیشى گرفت و تولد عقلانى خود را با اسلام آغاز نمود.خود در سخنى به همین نکته اشاره کرده و مىفرماید:فانى ولدت على الفطرة و سبقت الى الایمان و الهجرة .من بر فطرت توحید به دنیا آمدم و در ایمان و هجرت بر دیگران سبقت جستمو هم از کودکى خود یاد کرده و مىفرماید:
-و لم یجمع بیت واحد فى الاسلام غیر رسول الله صلى الله علیه و آله-و خدیجة و انا ثالثهما ارى نور الوحى و الرسالة و اشم ریح النبوة .2-در آن روزگار اسلام در خانهاى نیامده بود جز در خانه رسول الله صلى الله علیه و آله و خدیجه که من نفر سوم آنها بودم.نور وحى و رسالت را مىدیدم و بوى نبوت و پیامبرى را مىبوئیدم.
اسلام او در کودکى مورد تایید اکثر مورخان از اهل سنت است.ابن هشام در سیره خود مىنویسد او در 10 سالگى با بصیرت کاملى به پیامبر ایمان آورد و گوى سبقت را از دیگران ربود ابن صباغ هم از زمان على پذیرش اسلام را در کودکى تایید مىکند سبقتکم فى الاسلام طفلا صغیرا ما بلغت اوان حلمى
البته برخى از اهل سنت در این زمینه نظر دیگرى دارند
على اول من آمن در اینکه نخستین فرد از مردان که به اسلام ایمان آوردهاند کیست؟توده مردم از اهل سنتسخنانى دارند که مورد
[2] 2-خطبه 234
[3] 3-ص 245 سیره ابن هشام ج 1
[4] 4-ص 16 فصول المهمه
[5] 5-محمد طبرى شافعى اسلام او را در 16-15 سالگى دانسته-ص 58 ذخائر العقبى
صفحه38
تایید علماى آنها و گروه شیعیان نیست.همه علماى شیعه و اکثر علماى اهل سنتبر این امر اتفاق دارند که على اول من اسلم است و اول من آمن.پیامبر فرمود:یا على انت اول المؤمنین ایمانا و اول المسلمین اسلاما طبرى هم در اینرابطه مىگوید او در ده سالگى به پیامبر ایمان آورد و گوى سبقت و ایمان را از دیگران ربود
.ابن هشام مىگوید بعث النبى صلى الله علیه و آله و آله یوم الاثنین و اسلم على یوم الثلاثاء
پیامبر در دوشنبه مبعوث شد و على علیه السلام در سهشنبه به او ایمان آورد.
خود امام در موردى بسیار به اول من آمن بودن خود تصریح کرد که یکى دو نمونهاش را در همین فصل خواندیم و اینک نمونه دیگر آن را بنگریم.او در سخن 131 فرمود:اللهم انى اول من اناب،و سمع و اجاب، لم یسبقنى الا رسول الله صلى الله علیه و آله و آله بالصلوة -بار خدایا من نخستین کسى هستم که به حق رسیده و آن را شنیده و پذیرفته است.هیچکس بر من به نماز پیشى نگرفت مگر رسول خدا صلى الله علیه و آله.
اسناد در این زمینه بسیارند و نخستین مسلمان بودن او مورد اتفاق فریقین است و حتى افرادى چون ابن اثیر و دیگران به آن تصریح دارند .و انگهى اهل سنت نمىتوانند سخن على علیه السلام را در این زمینه تکذیب کنند زیرا که او را خلیفه پیامبر مىشناسند.
بسیارى از علماى اهل سنت ایمان آوردن او را در کودکى قبول دارند ولى تشکیک کردهاند که او بالغ نبوده و ایمانش درست نیست!!این دعوى به چند علت رد است.نخستین دلیل اینکه رسول خدا که سخن او حق است و فصل،اسلام او را قبول کرده.ثانیا قرآن در داستان حضرت عیسى که طفلى تازه متولد بود نقل مىکند که از همان سن دعوى نبوت کرد:انى عبد الله آتنى الکتاب و جعلنى نبیا و... 11) و یا درباره یحیى مىگوید ما در خردسالى به او حکم نبوت و کتاب دادیم:یا یحیى خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا .و این آیات ساخته شخص پیامبر نیست که وحى الهى است.مىدانیم که رسول الله از روى هوى و هوس سخنى نگفت و هر چه گفت وحى بود:و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحى یوحى
.ثالثا باید دانست فرق استبین
[2] 7-ج 3 تاریخ طبرى ص 1160
[3] 8-ج 1 سیره ابن هشام ص 245
[4] 9-نهج البلاغه فیض ص 814
[5] 10-کامل ج 2 ص 22
[6] 12-آیه 12 سوره مریم
[7] 13-آیه 4 سوره نجم
صفحه39
تکلیف شرعى و مسؤولیت انجام وظیفه با قبول ایمان.اگر على به سن بلوغ نرسیده استبدین معنى است که تکلیف و مسؤولیتشرعى ندارد،نه بدان معناست که هر غیر مکلفى حرف و باور او بیحساب است.
در مجلس خویشاوندان
شنیدید در سال سوم بعثت پیامبر مجلسى از خویشاوندان تشکیل داد و به حکم خداوند که فرمان و انذر عشیرتک الاقربین را صادر کرده بود ماموریتیافتبه دعوت آنها بپردازد و چنین کرد:
در آن مجلس احدى دعوت او را اجابت نکرد.پیامبر فرموده بود هر که دعوت مرا براى نخستین بار بپذیرد وصى من وزیر من و جانشین من خواهد بود.و على شهادتین گفت و دعوت او را اجابت کرد. رسول خدا باز هم همان سخن را تکرار کرد و تنها على علیه السلام او را اجابت نمود.براى بار سوم پس از شنیدن اجابت و شهادتین على فرمود:
انت اخى،و وزیرى،و خلیفتى من بعدى .تو برادر منى،وزیر منى،و پس از من تو جانشین منى.و ابو لهب به مسخره به ابو طالب گفته بود تو از این پس باید تابع برادر زاده و پسرت باشى
.
آرى على وزیر و برادر و خلیفه رسول شد و در آن هنگام سیزده سال بیشترنداشت و در آغاز دوران نوجوانى،و بدون در نظر گرفتن شرایط عصمت و امامت او،تنها به اتکاى دید عادى و طبیعى که درباره دیگر افراد این سنین هم مصداق دارد،در سن استدلال عقلانى و منطقى بود.این عظمت روح على را نشان مىدهد که در این سن به منصب وزارت پیامبر خاتم رسید.
تبعیت از پیامبر
بدین سان على لحظهاى به خدا شرک نورزید و از همه در اسلام مقدم شد .او با تمام وجود اسلام را پذیرا شد و با همه هستى و وجود بدان ایمان آورد و در راه تبعیت از اسلام و نگاهبانى از آن و از آورنده آن از سر و جان مایه گذارد
.
زندگى او در دوران بعثت فصل جدید و ارزندهاى از زندگى را به روى او مىگشاید.دورانى است که همه هوش و گوش او متوجه اسلام است.خانه پیامبر مدرسه وحى شد و محمد صلى الله علیه و آله معلم قرآن على.و طبیعى است که از این مدرسه و آن معلم چه فارغ التحصیلى تحویل جهان وجود داده مىشود.
پیامبر خود مىفرمود فرشتگان به مدت 7 سال بر من و على درود مىفرستادند زیر در این مدت شهادتى (از دنیاى مردان) به توحید از زمین به آسمان بالا نمىرفت جز از من و از على علیه السلام صلت الملائکة على و على على سبع سنین و ذلک انه لم ترفع شهادة ان لا اله الا الله الى السماء الا منى و من على
دوران کودکى على (ع)
صفحه33
امیر المؤمنین على علیه السلام تا سن سه سالگى در خانه خویش و در کنار پدر و مادر خود زندگى مىکرد،و بسیار مورد تکریم و احترام آنان بود،زیرا على علیه السلام علاوه از نظر فرزندى که محبوب والدین خویشتن بوده است،کمالات و غرایب آن حضرت،از قبیل سخن گفتن در شکم مادر،باز شدن«دیوار کعبه»به احترام وى،سلام به پدر و مادر و تمام انبیاء الهى به ویژه به رسول خدا،تلاوت قرآن و سایر کتابهاى آسمانى در حضور رسول گرامى اسلام هنگام تولد،همه و همه موقعیت امیر المؤمنین علیه السلام را در میان مردم به ویژه خانوادهاش دو چندان کرده بود،لذا پدر بزرگوارش در میهمانى تولد«مولود کعبه»همه مردم مکه را به ولیمه او دعوت نمود،و یکهزار و سیصد شتر و گاو و گوسفند عقیقه کرد...
«على علیه السلام»از نظر تربیتخانوادگى فوق العاده بالا و چشمگیر بود،و نیازى به مراقبت افراد عادى نداشت هر چند پدر او رئیس قبائل«مکه»و متصدى امور«کعبه»بود،و در میان مردم موقعیتبى نظیرى داشت و روى همین ویژگیها بود که پدر او پس از بعثت رسول خدا قویترین حامى و یاور«رسول الله»در برابر دشمنان و بد اندیشان به حساب مىآمد...
و مادرش«فاطمه»نیز از زنان پاکدامن و اسوه حقیقت و ایمان به شمار مىآمد،و نخستین زنى است از زنان عالم که پس از«خدیجه کبرى»به رسول خدا ایمان آورد،و درکل،یازدهمین فردى است از مؤمنین پیشتاز در آن عصر خفگان و خطرناک که گوىسبقت را از دیگران ربود.
آرى امیر المؤمنین هر چند در دوران کودکى بسر مىبرد،ولى از نظر کمالات انسانى و سجایاى اخلاقى و«عصمت»و سایر فضائل لازم،هیچگونه کمبودى نداشت،و نور و خمیرهاش در تمام دورانها با پیامبر اسلام آمیخته و یکجا بود،جز این که پیامبر نبود.به این حقیقت صدها حدیث در کتابهاى معتبر اهل سنت و شیعه تصریح دارد،که ما فعلا در این بخش به آن مطالب نمىپردازیم...
ولى هر چه هست آن حضرت نیاز به کمالات بیشترى داشت،و باید از سر چشمه«وحى»تربیت و تعلیم او تضمین مىگردید،و جز آغوش پیامبر،و آن مربى دلسوز و واسطه بین خدا و خلقش،کسى دیگرى هر چند«ابو طالب»و«فاطمه بنت اسد» (دو گوهر گرانبها) هم باشند نمىتوانند کمالى بر کمالات على علیه السلام بیفزایند.
على ادیب خدابه اعتقاد شیعه و پیروان مکتب بحق ولایت،على امیر المؤمنین و یازده فرزند گرامیش بترتیب جانشین بلا فصل رسول خدا و خلیفه الهى در عالم خلقت مىباشند،و موظفند علاوه بر حفظ دین و سایر وظایف مهم دیگر،رهبرى و تربیت صحیح تودههاى مردم را بر عهده گیرند،بنا بر این تربیتخود آنان باید از طریق خدا و منبع«وحى»صورت گیرد،و با آداب الهى و تربیت پیامبر بزرگ اسلام متخلق و مؤدب گردند،در این زمینه توجه خوانندگان عزیز را به دو حدیث جلب مىنمایم:
1-قال رسول الله (ص) :«انا ادیب الله و على ادیبى»
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:من ادیب خدا و على ادیب من است.
[2] 2) در کتاب«تجلیات ولایت»بقلم نگارنده مطالب و احادیث زیادى در این زمینه آمده است.
[3] 3) مکارم الاخلاق ص 17
صفحه34
یعنى رسول خدا بطور مستقیم با آداب الهى تربیت مىگردد،و امیر المؤمنین على علیه السلام نیز با همان آداب خداوندى،منتهى از طریق پیامبر عزیز اسلام تربیت مىشود.-قال على (ع) :ان رسول الله ادبه الله و هو ادبنى و انا اؤدب المؤمنین و اورث الاداب المکرمین.»
همانا رسول خدا با آداب الهى مؤدب گردیده،و او نیز مرا با همان روش تربیت نموده،و من هم وظیفه دارم مؤنین و پیروان خویش را به همان کیفیت پرورش داده،و ارزشهاى واقعى را ترویج نمایم.
چنانچه ملاحظه مىفرمائید،در این دو حدیث تربیت و ادب مولاى متقیان از طریق منبع«وحى»و رسالت پیامبر خدا صورت گرفته است،بنابر این على تجسم ادب الهى و رسول او مىباشد،و سعى دارد دیگران را نیز با همان ارزشها رهبرى فرماید.
على به خانه پیامبر منتقل مىگردد.چنانچه اشاره نمودیم،پیامبر اسلام تربیت و پرورش امیر المؤمنین على علیه السلام را بطور مستقیم زیرا نظر گرفت،و سعى داشت على را حتى در خانه پدر و مادرش به حال خود رها نسازد،بلکه وى را با همان ارزشهاى عالى انسانى و الهى تربیت نماید،بطورى که در تاریخ و حدیث آمده است:
آن حضرت على را در کنار خود داشت،و حتى شستشوى بدن،و شیر دادن وى،و تحریک گهواه براى خواباندان نوزاد...را بر عهده گرفت،و از سه سالگى«على ابن ابیطالب»او را بطور مستقیم به خانه خودش منتقل نمود،زیرا از نظر«روانشناسى تربیتى»ثابتشده است که کودک در این مقطع سنى فوق العاده حساس است،و براى پذیرش مسائل اخلاقى و تربیتى آمادگى بیشترى دارد،لذا على علیه السلام باید در کنار پیامبر خدا باشد،و با ظرافتخاصى ابعاد زندگى و اخلاقى آن حضرت را در عمل لمس کند،اینک توجه شما عزیزان را به دو شاهد زنده تاریخى و حدیثى جلب مىنمایم:
1-قال رسول الله (ص) :«اجعلى مهده بقرب فراشى،و کان رسول الله یلى اکثر تربیته و کان یطهر علیا فى وقت غسله،و یوجره اللبن عند شربه،و یحرک مهده عند نومه،و یناغیه فى یقظته،و یحمله على صدره،و یقول:هذا اخى و ولیى و ناصرى و صفیى و ذخرى و کهفى و ظهرى و ظهیرى و وصیى و زوج کریمتى وامینى على وصیتى و خلیفتى و کان یحمله دائما و یطوف به جبال مکة و شعابها و اودیتها.»
چون على علیه السلام متولد گردید،و پیامبر خدا خود را به وى رسانید،آن حضرت خطاب به مادر على علیه السلام فرمودند:گهواره على را در کنار رختخواب من قرار دهید،و پیامبر گرامى شخصا بیشتر امور تربیتى على علیه السلام را بر عهده گرفت،هنگام نیاز،آن فرزند کعبه را شستشوى مىداد،و در شیر خوردنش کمک مىکرد،و براى اینکه آن طفل را بخواباند گهوارهاش را حرکت مىداد،و با آهنگ دلنواز براى وى مىخواند،و گاهى به سینهاش مىگرفت و مىفرمود!این کودک برادر من است، او را به یاورى و ولایت و پناه و پناهندگى برگزیدهام او امید و پشتوانه من است،این فرزند عزیز و نوزاد گرامى جانشین و وصى من و شوهر دخترم و امین وصایایم و خلیفهام بعد از من خواهد بود،رسول خدا هرگز وى را از خود دور نمىگذاشت،و هر کجا مىرفت على علیه السلام را با خود مىبرد،و حتى هنگام رفتن به کوهها و دشت و درهها پیوسته مولود کعبه را همراه داشت.
شما خوانندگان محترم توجه مىفرمائید که بنا به صراحت این حدیثشریف،رسول گرامى اسلام تربیت على علیه السلام را در خانه پدر و مادر وى نیز نادیده نمىگرفت،و پیوسته وى را ملازم خویشتن کرده بود،و کارهاى عاطفى و پرورشى آن حضرت را شخصا عهدهدار بود،زیرا على وصى پیامبر است و مسئولیتسنگینى را بعد از رسول خدا باید عهدهدار گردد...
[2] 5) بحار الانوار ج 35 ص 9 و 10 ح 11،جلاء العیون شبر ج 1 ص 243،شجره طوبى ص 219 و 220
صفحه35
2-دومین شاهد زنده در این مورد،تاریخى است که از جمله«ابن ابى الحدید»امام«معتزله»ها آن را در شرح خود آورده،و مىنویسد:چون خشکسالى و قحطى عجیبى در«جزیرة العرب»پدیدار گردید، حضرت«ابو طالب»با داشتن مسئولیت اجتماعى و عائلهمندى زیادى در مضیقه مالى قرار گرفت، حضرت پیامبر خدا صلى الله علیه و آله به عموهایش«حمزه»و«عباس»فرمودند:بیائید هر کدام یکى از فرزندان«ابو طالب»را به خانه خود منتقل کنیم تا زحمتبار زندگى را از دوش وى بکاهیم و آنان نیز پذیرفته،و بهخانه ابو طالب آمدند،و در نتیجه«حمزه»«جعفر طیار»و«عباس»«طالب»را برگزیدند،و رسول خدا صلى الله علیه و آله نیز على را برگزید و فرمود:
«قد اخترت من اختاره الله لى علیکم علیا»فکان على علیه السلام فى حجر رسول الله صلى الله علیه و آله،منذ کان عمره ستسنین.
من کسى را برگزیدم که خداوند او را براى من در مورد شما برگزیده است!!
آنگاه ابن ابى الحید مىنویسد که على علیه السلام در آغوش و دامن پر مهر پیامبر قرار گرفت،در حالى که بیش از شش بهار از عمر او نگذشته بود. چنانچه ما اشاره کردیم على علیه السلام سه ساله به خانه رسول الله منتقل شده است)
چنانچه در علوم«روانشناسى»بحثشده است،سه عامل مهم در تکوین شخصیت هر انسانى نقش اساسى دارد،علاوه بر«وراثت»و«محیط زندگى»و دوستان نزدیک،«مربى»و الگوها فوق العاده مؤثر مىباشد
تقدیرات الهى ایجاب کرد که على علیه السلام همیشه در کنار مربى خود رسول خدا باشد،تا مستقیما از منبع«وحى»بهره گیرد،و حتى آمدن«جبرئیل»را ببیند،و صدایش را بشنود،و کلمات«وحى»و محتواى آن را درک کند و با آداب و سنن خدا و رسولش انس گیرد،تا وجود پر ارزش او ساختهتر گردد...
«بنى اعظم»پس از انتقال على علیه السلام به خانه«وحى»فوق العاده او را گرامى مىداشت،حتى همانند دایههاى دلسوز و مادران مهربان او را در رختخوابش میخوابانید،و هنگام نیاز غذا را خود مىجوید و بر دهان وى مىگذاشت،و به سینهاش مىچسبانید...خلاصه از نظر عاطفه و اخلاق و برخورد انسانى آنچنان وى را عزیز و محترم مىداشت که تاریخ نظیر آن را ندیده است و ما اینک به دو مورد آن بطور خلاصه اشاره مىکنیم
الف:قال على (ع) :و قد علمتم موضعى من رسول الله (ص) بالقرابة القریبة،و المنزلة الخصیصة، وضعنى فى حجره و انا ولید یضمنى الى صدره،و یکنفنى فى فراشه و یمسنى جسده و یشمنى عرفه و کان یمضغ الشىء ثم یلقمنیه...و لقد کنت اتبعه اتباع الفصیل اثر امه یرفع لى من کل یوم من اخلاقه علما...
[2] 7) زیرا«امیر المؤمنین» (ع) «در بعثت رسول خدا ده ساله بود،و احادیثى از خود آن بزرگوار و دیگران آمده است که آن حضرت تا دوران بعثت،هفتسال در کنار پیامبر خدا به عبادت پرداخته،و در سال چهلم هجرت در سن شصت و سه سالگى به شهادت رسید.و چنانچه بیست و سه سال دوران رسالت نبوى،و بیست و پنجسال دوران خانه نشینى و غصب خلافت را در نظر بگیریم،و مدت پنجسال مدت خلافت على (ع) را به آن اضافه کنیم با تاریخ مورد انتخاب ما مطابقت مىنماید... (در صفحات بعدى این موضوع روشنتر شده است)
[3] 8) و لقد سمعت رنة الشیطان حین نزل الوحى علیه صلى الله علیه و آله...فقال (ص) انک تسمع ما اسمع و ترى ما ارى الا انک لستبنبى و للکنک لوزیر شرح نهج البلاغه فیض الاسلام خ 234 ص 811، ابن ابى الحدید ج 13 ص 197
[4] 9) نهج البلاغه فیض خ 234 ص 811،ابن ابى الحدید ج 13 ص 197 متن خطبه قاصعة
صفحه36
على علیه السلام در مورد شایستگىهاى خود به سپاه خویش و مسلمانان«مهاجر و انصار»مىفرمایند:
«شما منزلت و تقرب مرا به رسول خدا از نظر دامادى و پسر عمو بودن مىدانید،و همچنین از جهت معنوى و خصوصیتهاى دیگر متوجه هستید که تا چه حد من به او نزدیک و محترم بودم،او مرا در کنارش پرورش داد،و در کودکى و کوچکىام به سینهاش مىچسبانید،و در رختخواب مخصوص خویش مىخوابانید!!و تنش را به من مىمالید،و عطر خوش بدنش را به من مىبویانید،و خوراک و غذاها را مىجوید و به من مىخورانید و من آنچنان ملازم او بودم،که گویا«شتر بچهاى»در دنبال مادرش مىباشد،و هر روز براى من از خوهاى ممتاز پیامبر پرچم و نشانهاى مىافراشت...
در این فرازها به گوشهاى از محبتها و نوازشهاى پیامبر خدا،و کیفیت پرورشى على علیه السلام از طریق آن حضرت اشاره گردیده،و در تاریخ بشریت هیچ پدر و مادرى را نمىتوان سراغ داشت که تا این اندازه به فرزندش مهربانتر و نزدیکتر باشد.حتى خود پیامبر اسلام به هیچ کدام و هیچیک از فرزندانش به اندازه«على بن ابیطالب»تفقد ومحبت نداشته است،چنانچه به این واقعیت تاریخى و عاطفى در حدیثى از«فضل بن عباس»اشاره شده است.
ب:على علیه السلام در جواب سؤال شخصى از مناقب و فضائل آن حضرت،پس از اشاره به آیات قرآن مجید،و جریان«غدیر خم»که در آن پیامبر اسلام على علیه السلام را به امر خدا به جانشینى خویش منصوب فرمودند،اظهار مىدارند:من در کنار پیامبر خدا بودم،در مسافرت آن سرور،خدمتگزارش بودم و در خانهاش نیز بیش از یک لحاف موجود نبود،لذا آن حضرت مرا در کنار خود مىخوابانید،و همسرش را هم در کنار دیگرش،و چون به نماز شب بلند مىشد،لحاف را از وسط به زمین مىچسباند و سپس به عبادت مىپرداخت و چون مریض مىشدم شب را تا سحر بیدار مىماند!!و مرا دعا مىکرد.
قابل توجه است که رسول خدا تا چه اندازه به على علیه السلام توجه داشت،و او را محرم اسرار خانوادگىاش مىنمود،و در کنار بسترش مىخوابانید،و چقدر سوز و شفقت داشت که در حال تب و بیمارى شب را تا سحر به بیدارى مىگذرانید...!!
آفتاب ولایت ص 23
على اکبر بابازاده
على در خانه پسر عمو
چیز عجیب این است که در جامعه قبایلى آن زمان،که تعصبهاى خانوادگى خیلى شدید است،دست تقدیر،براى سرنوشتى که در کار ساختنش است،این کودک را که پدر بسیار متشخصى مثل ابو طالب دارد،به نام فقر،به خانه پسر عمو مىکشاند،و او در کنار فاطمه و با کسى بزرگ مىشود که سرنوشت پیوند و طرح و نقشه شگفتى براى این دو کودک پیشبینى کرده است.
رابطه متقابل پیغمبر و علىرابطه پیغمبر و على رابطه متقابل عجیبى است:پیغمبر که فرزند عبد الله و نوه عبد المطلب ثروتمند و متشخص است،به قدرى یتیم و فقیر مىشود که ناچار به خانه ابو طالب پدر على مىرود و فاطمه-مادر على-پرستارش مىشود.بعد از اینکه پیغمبر در زیر سرپرستى و پرستارى پدر و مادر على بزرگ مىشود،خود خانواده على ورشکست مىشود،به طورى که بعد على-درست مثل اینکه دارد جوابش گفته مىشود-به نام فقر وارد خانه پیغمبر مىشود و تحتسرپرستى پیغمبر و خدیجه بزرگ مىشود،یعنى پیغمبر کودکیش را در دامن مادر على و در زیر دست پدر على و على،بر عکس،کودکیش را در زیر دست پیغمبر و در حمایتخدیجه یعنى پدر فاطمه و مادر فاطمه مىگذراند.این،طرح کاملى بوده که از اولش تدوین شده است.
على(ع)صفحه 67
دکتر على شریعتى